مدح و منقبت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ز قاب چـشم پیـمبر، نگاه کُن به جهان قدم بزن به رهش تا که پَرکِشی به جنان چه خوب میشد اگر میشدیم شاگردش شبـیـه شاپـرکـان میشـدیـم بر گِـردش ز دامنش گُـلِ جود و گذشت میچـیدیم مـرام زنـدگـیاش را دقـیـق مـیدیـدیم نمیگـذاشت تـفـاوت میانِ هـیـچ کـسی به هر که بود مسلمان، رفیق بود بسی کسی که عـالم و آدم، غـبارِ پـایش بود به هیچ کس به تکبّر، دَمی نظر ننمود نمیگرفت ز مردم به قلب خود، کـینه زلال بـود و مـصـفّــا شـبـیــهِ آئــیــنـه سزاست اینکه وِرا هست این همه عشّاق محمد است محبّت؛ محمد است اخلاق به مهربانیِ خود، جـذب کرد مردم را همیشه داشت به لبهای خود، تبسّم را نبـود هـیچ کـسـی از عـنایتـش نـومـید هر آنچه داشت به سائل، مُدام میبخشید سکوت او پر از اِجلال و فَرّ و عزّت بود اگر سخن به زبان داشت باصلابت بود زبان به جز سخنِ حق نمیگـشود نبی نمیگـذشت بر او بینماز و ندبه، شبی هـمیـشه مـونسِ او آیـههـای قـرآن بود همیشه در صددِ حفظِ عهد و پیمان بود محـمد است صداقـت محـمد است کَرَم رود ز سینه به هنگام نام و یادش، غم ز ظـلـم بـود پـیـمـبر، تـمـامقد، بیزار نبـود و نیـست کسی مثل او امـانتدار هر آنچه گفت و سفارش نمود؛ کرد عمل زمین مرده شد از بَرکَتش به چشمه، بدل اگر چه بود ز یـوسف، قـشـنگتـر امّا دل از جهـان بِرُبود او به سیـرتِ زیبا پیـمبری که نشـسـته به خـوانِ او اُمّت نمیگرفت کسی در سلام از او سبقت کـسی کـه بـود بـه دنـیـا مـعـلّـم حـیـدر محـمد است محـمّـد؛ محـمّد است آخـر به نخلِ پر ثـمرِ حیّ سـرمدی صلوات به زنـدگـانیِ پُـر نـورِ احمدی صلوات |